روزهایی که می روند...
روزهایی که می روند...

روزهایی که می روند...

خاطرات من

بازی وبلاگی...


خوب الوعده وفا

این نوشته رو شب امتحان اخری درست موقع اذان نوشتم و چون از ته ته ته ته دلم بود همون رو اینجا گذاشتم....



 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
ماهی سیاه کوچولو سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 09:59

سلام دوستی
چه خط خوش و نازی داری
آفرین

سلام به روی ماهت بابا می گفتی گاوی گوسفندی چیزی می کشتیم خانومی ...
میسی...

برنا سه‌شنبه 3 تیر 1393 ساعت 10:21 http://www.newday2014.blogfa.com

سلام.....زیباست....
اما دلتنگ کی هستین؟؟؟

سلام عزیزم مرسی چشات زیباست
اونایی که نیستن . مامان بابا خواهر برادر خاله دایی اوووو همه همه همه....
راستی شما هم بیا بازی...

برنا چهارشنبه 4 تیر 1393 ساعت 08:34 http://www.newday2014.blogfa.com

کجا هستند؟

مشهد...

.آزی. چهارشنبه 4 تیر 1393 ساعت 23:55 http://mylifeiscolored.blogfa.com

رها
خیلیییی خوش خطی
منم خط خودمو گذاشتم دیروز

سلام مرسی همزادی و مرسی که دعوتم رو پذیرفتی
می ایم زودزود

راضی بانو پنج‌شنبه 12 تیر 1393 ساعت 16:05

به به چه دست خط خوشکلی ....

به به راضی بانو سلام خانومی کجایی عزیزم نیستی ؟
مرسی خجالتم نده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد