روزهایی که می روند...
روزهایی که می روند...

روزهایی که می روند...

خاطرات من

پروسه عروسی ....


موهامو رنگ کردم ولی نه شرابی دودی

بلوند بژ با بلوند دودی  و واریاسون سبز ترکیب شد رفت روی موهام

خوشگل شده خوشم میاید

هنوز لباس نخریدم

ارایشگاهم قرار شده خواهری اوکی کنه

وای خدا لباس چی بپوشم  خوش بحال مردا یه کت شلوار می پوشن و خیلی هنر کنن یه جفت جوراب نو ... تازه خیلـــــــــــی هم خوش تیپ می شن...

مادرشوهرپدرشوهر خواهرشوهربزرگه و همسرش هم برای عروسی تشریف میارن ... آه تازه از منم زودتر می رن مشهد

آرامش نداریم

آهان قوم همسر بعدش هم می خوان برن شمال . قصه شمال رفتن عید مارو که یادتونه ؟؟؟؟؟

نظرات 1 + ارسال نظر
ماهی سیاه کوچولو دوشنبه 24 شهریور 1393 ساعت 14:39

دلم میخاد آرایشگر بشم
مبارکه رنگ موهاتون

خوب برو دوره هاشو ببین حتی اگر ارایشگاه نزدی برای خودت که خوبه مثل یه دخترخاله من همه دوره هاشو دیده مهندس کامپیوتر هم هست ارایشگاه نداره ولی برای خودش همیشه خوشگله
موهام خوشگل شده بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد