اول من رفتم وارد خوابگاه شدم تا به حساب خودم ارزیابی کنم چجور جاییه.... که چشمتون روز بد نبینه . یه جای بزرگ ولی با امکاناات ابتدایی . میشه گفت همه چیز داشت . هیچی نداشت . بوی نم عجییبی هم می اومد . با خودم گفتم شاید بشه تمیزش کنم و بوی نم رو من حساسم می فهمم . ولی ... درکل دوساعت هم توی اون مهمانسرا نموندیم با همسری تصمیم گرفتیم بریم سمت قشم و اونجا یه جایی رو بگیریم . وسایل را برداشتیم و توی ماشین گذاشتیم . بدون اینکه مدارک شناسایی منو پس بگیریم راه افتادیم سمت قشم . توی راه یه رستوران ایستادیم و نهار خوشمزه ای خوردیم . یکی از ملاکهای من برای انتخاب رستوران توی شهرهای دیگه شلوغ بودن اون رستورانه . کلا جایی که ببینم شلوغه مطمئن می شم غذای مطمئنی داره که حداقل روی دستش نمی مونه و مونده نیست . خلاصه بعد ازنهار به سمت بندر پل حرکت کردیم و ساعتها توی ترافیک اسکله موندیم تا با ماشین بریم قشم . دیگه عصر شده بود که رسیدیم قشم و قشنگترین قسمت سفر روی لندی گرافت بود که خیلی خوب بود و حرکت ارام روی ابها لذت بخش بود . عالی عالی.توی راه کلی برگه های تبلیغات فروشگاهها و هتلها و اینا رو گرفتیم که خیلی به دردمون خورد . اول به درگهان رفتیم اونقدر شلوغ بود که انگار تمام مردم اومدن اینجا . خلاصه جایی پارک کردیم ورفتیم وارد یکی از پاساژها شدیم . دیگه از اینجا تا اخر سفر پاساژ گردی بود و خرید درمانی ای حال می داد. البته با وضعیت بارداری من و دخترک کوچیکی که زود خسته می شد . واقعا کار شاقی بود ولی خیلی خوش گذشت خیلی خیلی خوب بود. و بعد از خرید و گشت و کذار باز سفر روی خلیج همیشه فارس خیلی زیبا بود . من و بچه ها از اون قسمت سفر خیلی لذت می بردیم . عالی بود.
دیگه ظهر روز پنجم بندرعباس را به سمت کرمان ترک کردیم با کلی خاطره خوب . و شب رسیدیم .
شب توی کرمان دنبال فست فود شلوغ می گشتیم تا برای شام غذا بگیریم به همسر می گم توی این خیابون فقط چیزهای حال به هم زنی مثل کیف و کفش و لباس هست برو یه جای دیگه ...
دیدم نیشش تا بناگوش باز شد و کلی خندید . می گه خداروشکر خودت هم حالت به هم خورد .........دی ..........
صبح روز بعد هم به سمت خونه رفتیم و تاشب به باز کردن خریدها و جابجا کردنشون گذشت .
خلاصه این هم ماجرای سفر ما و نوروز را چگونه گذراندید...
امیدوارم برای همه سال خیلی خیلی خوبی باشه .