روزهایی که می روند...
روزهایی که می روند...

روزهایی که می روند...

خاطرات من

پاسخی دندان شکن

دریک اقدام انتحاری درراستای پاسخ به پست قبلی ، تو اداره چادر می پوشم و با چادر عین یه توپ قلقلی سیاه می رم دستشویی و اینا...

نظرات 2 + ارسال نظر
سپیده چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت 00:12

اگر اینجوری راحتی , کار بسیار خوبی کردی عزیزم

در رهگذار باد پنج‌شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 13:36 http://darrahgozarebad.blogsky.com/

سلام رها جان
کار قشنگی کردی.
امیدوارم به سلامتی و بدون هیچ مشکلی زایمان کنی. برات دعا میکنم
تو هم موقع زایمان دعا کن که خدا منو ببخشه به خاطر همه ناسپاسی هام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد