حسین پناهی

من تعجب می کنم

چطور روز روشن دو هیدروژن بایک اکسیژن ترکیب می شوند و آب از آب تکان نمی خورد

بهزیستی نوشته بود : شیر مادر، مهرمادر، جانشین ندارد

شیر مادر، نخورده مهر مادر پرداخت شد پدر یک گاو خرید و من بزرگ شدم . اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت

جزمعلم ریاضی عزیزم

که همیشه می گفت : گوساله بتمرگ!

با اجازه محیط زیست

دریا دریا دکل می کاریم

ماهی ها به جهنم

کندوها پر از قیر شده اند

زنبورهای کارگر به عسلویه رفته اند

تا پشت بام سعادت ملکه را آسفالت کنند

چه سعادتی!

داریوش به پارس می نازید

ما به پارس جنوبی

صفر را بسته اند تا ما به بیرون زنگ نزنیم

از شما چه پنهان

ما از درون زنگ زدیم!

مرحوم حسین پناهی

نظرات 3 + ارسال نظر
باران پاییزی یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 12:32 http://baranpaiezi.blogsky.com

عالی بود رها. ممنون

مرسی قابلی نداشت منم خیلی ازش خوشم اومد . وقتی می خوندم تن صدای حسین پناهی توی گوشم می پیچید

ronak سه‌شنبه 19 شهریور 1392 ساعت 02:29

cheghadr ziba...roohesh shad

اره خیلی زیباست .

راضی بانو دوشنبه 25 شهریور 1392 ساعت 23:17 http://shohareman.persianblog.ir

نوشته جالبی بود ... ممنون رها جون

قابل تو رو نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد