ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چقدر خوبه یه مدت نبودن . الان خیلی بیشتر احساس ارامش می کنم
تصمیم دارم از خوشی هام بنویسم از روزهای ابی و قشنگ
روزهای سخت باید فراموش بشه نه اینکه یه جایی ثبت شه و هی بازخوانی بشه . موافقین ؟
این روزها ، روزهای امتحانات پایان ترم است سه تا امتحان داشتم یکی اش رو دادم . خوب شد .
درس نمی خونم یعنی می نشینم سر درسم یاد باباجون و مامان و همه اموات باعث می شه هی تند تند فاتحه بخونم گاهی هم یاسین .
یه اتفاق مهم دیگه هم افتاده اتفاقی که نمی دونم بنویسم یا نه . بعدا بهتون می گم
همسرم هم امتحانات ترم اول را داد و راحت شد . توی خونه ما فقط دخترک درس نمی خونه که اونم با شصت تا کتاب و دفتر نقاشی و مداد رنگی هرجا من باشم هست . همش می گه درسامو خونیدم.......یعنی خوندم
روزها می گذرند و من باز هوس نوشتن درسر دارم