روزهایی که می روند...
روزهایی که می روند...

روزهایی که می روند...

خاطرات من

به جرعه ای ارامش نیاز دارم . کسی نداره کمی به من بده؟

نظرات 2 + ارسال نظر
دریا بیکران دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 18:02 http://207835438008

سلام رها جان .از صمیم قلبم آرزو می کنم که خدا قسمتت کند .واقعا سفر خوب ودوست داشتنی است .من عاشق مسجدالنبی ومسجدالحرام هستم....تاکنون سه بار رفتم ولی باز دلم یه ذره شده...

سلام عزیزم. ممنونم به خاطر ارزوی قشنگت. خوشا به سعادتت . خداکنه منم بتونم برم.

راضی بانو چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 18:41

من سراغ دارم ... منبع آرامش .... خدای مهربون ....
رها وقتی دلم میگیره یا بهم میریزیم دعای مشلول میخونم ... فکر کنم لینکشو قبلا برات گذاشته بودم ... اگر با توجه به معنیش خونده بشه معجزه میکنه ... انقدر آروم میشم ... یادم میاد که خدا هست میشه بهش تکیه کرد ...
این آیه رو هم خیلی دوست دارم وقتهای ناامیدی برای خودم زمزمه میکنم :
"و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی قدرا .... (سوره طلاق آیه 3و 4)"

راست می گی من خودم وقتی خیلی به هم می ریزم بخصوص تو اداره زود وضو می گیرم می رم نمازخونه نمازم را می خونم هرچند اونجا محیط جالبی نیست (از لحاظ استشمام) ولی پر از انرژی مثبت است و چون فاصله داره با اتاقها و سالن خیلللللللللللی اروم است و خیلی خوب است . ولی راستش یه کم ارتباطم با خدام کمتر شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد