روزهایی که می روند...
روزهایی که می روند...

روزهایی که می روند...

خاطرات من

یه شادی دیگه .............. خدایا شکرت


اونوقت به تموم خوشی و شادی های اخیر من اضافه کنید ..... 

ادامه مطلب ...

یه خبر


سلام سلام سلام

یه خبر خوش.... 

  ادامه مطلب ...

یه پست اورژانسی

اقا این همسر ما عادت نداره روز تولدمون مثلا سورپرایز بازی و از این جلافتا به خرج بده .

اصولا اگر زمین و زمان یادش بندازن مثلا امروز تولدونه منه اونوقت با کمال سنگدلی منو می بره برای خرید به سلیقه خودم

حالا پیشنهاد بدین چی بخلم برای خودم واسه تفلدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستم

پلــــــــــــــــــــــــــــــــــیز کمک

یه چیزی بگین حالشو ببرم دیگه .....

من و این همه خوشحالی ....


از روزی که تصمیم گرفتم  دریک کلام  شاد باشم ، همین طور برام می رسه

از روزی که تصمیم گرفتم  دیگه به خیلی ادما فکر نکنم حضورشون کم رنگ شده 

دعوت سورپرایزونه به جشن تولد

عروسی همکارجان سابق

این هفته هم می خواهیم با همکارجانها بریم خونه اون همکار تازه عروس شده

بعد تازه می خواهیم دیدن نی نی تازه به دنیا اومده هم بریم

می خواهم دوره دوستانه هم با بروبچ دانشگاه بذارم

کلاس زومبا هم که کلی شادم می کنه تازه دیروز به جای زومبا رقص هندی یادمون می داد... دی ....

از دفتر مدیرکلمون بهم زنگ زدن (مدیرکل ما رئیس هیات شناست) که چون برای اقایون استخر اجاره کردن خانومای اداره که چندتا بیشتر نیستن بهشون کارت شنا می دیم برای سانس همسران مدیران!!!!!

اونوقت تو اداره هیچکدوم از خانوما نخواستن و من گرفتم ...بعد تازه چندتا بلیت هم دادن برای همراهان

کی پایه اس بریم استخر؟؟؟؟؟

اونوقت با بروبچسی که می ریم زومبا قرار گذاشتیم بریم استخر

دیشب ریخت همسری رو هم اوردم پایین سر وایبر اونم کصافط فقط خندید ولی خوب شد خیلی وقت بود پیاماشو نخونده بودم دیشب همه رو خوندم ..... دی ......


پ ن1 : رفته بودم اتاق همسری بعد می گه دیشب همه اش خواب می دیدم رفتم تو گروه بعد تو با من دعوا می کنی همه اش تا صبح داشتی باهام دعوا می کردی هی می گفتم نرفتم تو گروه باز تو قبول نمی کردی ........

طفلک همسری .... الان حس ملک عذاب بودن بهم دست داده....

وقتی شادی هایم کودکانه می شود.....


خداجونم ...

این روزها انقدر حالم خوب است که دلم می خواهد بخندم برقصم بدوم  حتی پرواز کنم ...

این روزها لبخندهای بی اراده ، شادی های کوچک ناخودآگاه ، محبتهای بی دلیل ، بوسه های همسری تلفنها و پیامهای خواهری همه و همه حالم رو خوب می کند...

دیروز وقتی نمی توانستم لبخند بی اراده ام را جمع کنم ،،،تو را ای خداجونم سپاس گفتم برای روزهای خوبی که دارم شبهای شادی که دارم برای خوشی های بی دلیل و بی اراده برای بودن زنده بودن شاد بودن مادر بودن خواهربودن همسر بودن حتی دخترخاله بودن ...

خداجونم دیروز وقتی دخترخاله ام بی هوا و محکم من را در بغلش گرفت و بوسید و گفت عزززززیززززززم من شاد شدم

وقتی برای هر مسئله ای می خندیدیم وقتی مربی کلاس زومبا گفت تا آخر ماه یک رهای خوش تیپ خوش تیپ می شوی من شاد می شوم

خداجونم....

من همه روزهای خوش و خوب  رنگی زندگی ام را از تو دارم خداجونم اگر روزهای پراسترس و غم آلود نباشد من چه طوری از این خوش خوشکهای کوچک ولی شیرین لحظه ای ولی زیبا رنگی رنگی رنگی لذت ببرم؟؟؟

خداجونم ....

روزهای خوشم را بیشتر کن و کمکم کن خاکستر روزهای خاکستری رنگ زندگی ام را به دست باد بسپارم ...

خداجونم...

حتی برای لحظه ای حتی برای چشم به هم زدنی من و زندگی و کودکان و همسر و خانواده و دوستان و عزیزانم را تنها نگذار . ما را به حال خودمان وامگذار...

خداجونم ...

کاش می شد گرده افشانی کرد و لبخندهای بی اراده را در هواپراکند . کاش می شد بوسه های عشق را در هوا منتشر کرد .

خدا جونم روزهای خوش را برای همه بیشتر و بیشتر و بیشتر کن...


پریشب جشن تولد

دیشب عروسی

آیا می شود امشب هم یه بزن برقص دعوت بشوم